به گزارش مشرق، از سال 1354 و در سن 9 سالگی با فضای قرائت قرآن آشنا شد، مشوق اصلیاش پدر، مادر و داییاش بودند. در سال 54 که جلسات به تعداد فعلی و توسعهیافته نبود و بسیار اندک برگزار میشد. خانوادهاش وی را در مدرسه ملی ـ مذهبی ثبت نام کرده بودند که در آن مدرسه، فعالیتهای قرآنی انجام میشد.
خود میگوید، خاطرات من از آن سالها به قرائتهایم، تشویقها و هدایایی که داده میشد، محدود میشود، قرائتهای با شیوه عبدالباسط و گوش دادن به صدای او، برایم شیرین بود، تمام این موارد، مقدمهای شد تا قرائت را ادامه داده و به صورت حرفهای آغاز کنم.
منصور قصریزاده قاری بینالمللی قرآن کریم، پس از انقلاب که فضای کشوری فضای دینی، فرهنگی و اعتقادی شد، به صورت فنی و تخصصی در جریان قرائت قرآن قرار گرفت. نقطه شروع فعالیت تخصصی و فنیاش از زمانی بود که رادیو سراسری، اعلام عمومی کرد، افرادی که میتوانند قرآن را قرائت کنند، بیایند تا قرائتشان را ضبط و پخش کنیم. این در اصل طرحی بود که در آن، افرادی را که دارای استعداد بودند، دعوت کرده تا اگر قابلیت و توانایی پخش داشتند، همانجا پخش کرده و اگر قابل پخش نبود، آنها را به سمت و سوی جلسات تخصصی هدایت میکردند تا رشد یابند. در نقطه شروع با استاد، "سید محسن موسوی بلده" آشنا شد، استاد موسوی وی به موسسه دارالتحفیظی که نزدیک محل زندگیاش بود، معرفی کرد و از همانجا بود که این راه را آغاز کرد.
متن گفتوگوی تسنیم با منصور قصریزاده به شرح ذیل است:
آقای قصریزاده حضور شما در عرصه بینالملل چگونه آغاز شد و چه خاطراتی از این سفرها به همراه دارید؟
در سالهای 67 و 68 به ترتیب در مسابقات دانشجویان سراسر کشور و مسابقات استان تهران، رتبه اول و سال 68 رتبه پنجم را در کشور کسب نمودم. سال 69 پس از کسب رتبه دوم در کشور برای مسابقات بین المللی مالزی انتخاب و به همراه استاد عبایی اعزام شدم، اما به دلیل مصادف شدن با جنگ خلیج فارس و عدم هماهنگیهای لازم نتوانستم در مسابقات شرکت کنم.
با عنایت پروردگار در سال 70، بار دیگر برای اعزام به مسابقات بینالمللی انتخاب شده و رتبه اول را در این مسابقات کسب کردم. سن شرکت در مسابقات برای من، سن کوتاهی بوده است؛ معمولاً اینگونه است که اگر قاری در مسابقات بین المللی رتبه اول را کسب کند، دیگر در این سطح مسابقات شرکت نخواهد کرد.برای من نیز این اتفاق رخ داد.
اولین سفر خارج از کشوری که برای مسابقات قرآنی، منتخب شدم، سال 66 بود که به مکه مکرمه اعزام شدم که به غیر از مسابقات کشوری، مسابقات خاصی برای انتخاب افراد، برای اعزام به مکه و مدینه برگزار میشد؛ پس از آن، در سال 67 به سریلانکا، اعزام شدم. سال 68 برای اولین بار با قاریان مصری مواجه شدم، آنها به ایران آمده بودند و برای نخستین بار در هتل لاله، تلاوتهای "غلوش" و "محمداحمد بسیونی" را گوش دادم. در آن زمان مانند قاریان نسل قبل از خودم ارتباط نزدیکی با قاریان مصری نداشتم؛ اما در مراسمها حضور داشتم و از تلاوتشان لذت برده و به عنوان قاری افتخاری، قرائت میکردم.
در سال 69 با سفر استاد "شحات محمد انور" و بسیونی به ایران، ارتباط نزدیک، دوستانه و عاطفی، به ویژه با استاد شحات پیدا کردم.در برخی ایام با او به گفتگوهای تخصصی میپرداختم و حتی یک وعده با او صبحانه خوردم. در جلسات تخصصی قاریان ایرانی به نوبت قرائت و استاد شحات اشکال گیری میکرد.
شروع قرائتم با گوش دادن به صدای استاد عبدالباسط بود و زمانی که پس از انقلاب، به صورت تخصصی و فنی کار کردم، به سراغ استاد "مصطفی اسماعیل" رفته، تلاوتهای ایشان را گوش داده و از ایشان تقلید میکردم. پس از آن به تقلید از استاد شحات و استاد "حصان" روی آوردم. از زمانی که به تقلید از استاد مصطفی اسماعیل روی آوردم، تغییر و تحولی در قرائت من ایجاد شد و توانستم در مسابقات کشوری و بین المللی، رتبههایی را کسب کنم.
شما از جمله قاریانی بودید که در سال 66 در حادثه خونین مکه حضور داشتید؟ از آن زمان خاطرهای دارید؟
اولین سفری بود که به خارج از کشور اعزام میشدم و در آن زمان، کاروان قاریان قرآن در بعثه نبودند. اولین سفر زیارتیام به خانه خدا و مدینه منوره بود و از تجربیات کسانی استفاده کردم که در سالهای 64 و 65 به عربستان سفر کرده بودند. در راهپیمایی زائران ایرانی در کشور عربستان، شرکت کردم؛ سالی بود که تعدادی از هم وطنانمان در آن راهپیمایی شهید شدند. پس از طی مسافتی از راهپیمایی به هتل بازگشتم؛ در آنجا بود که متوجه صدای تیراندازی از بیرون شدم. هیچ کس تصور نمیکرد که صدای تیر باشد؛ پس از دقایقی، دیدیم که هم کاروانیانمان با زخم و جراحت وارد هتل میشوند.
مبلغان وهابی در مسجدالنبی تبلیغات ضد شیعی دارند
در سالهایی که اجازه خواندن و قرائت در مسجدالنبی(ص) را داشتیم، هر گاه صدای قاری اوج میگرفت، مانع میشدند و دلایلی بی پایه و اساس و نامربوطی را برمیشمردند که اگر صدایتان را بالا ببرید در محضر پیامبر(ص)، بیاحترامی و ریا است و این در حالی بود که مبلغان وهابی در کرسیهای اختصاصی با استفاده از بلندگو سخنرانی و بعضاً تبلیغات ضد شیعی داشتند و البته اکنون نیز دارند! که برای این تناقض هیچگونه پاسخی نداشتند.
متأسفانه خاطرات قاریان قرآن حول بیاحترامیها و خشونتهایی که وهابیان انجام میدهند بسیار است، البته در مقابل تأثیرات مثبتی که قرائت قاریان بر مخاطبان دارد، نیز خاطرات بسیاری را برای قاریان به همراه داشته است.
تسلط قاریان ایرانی بر قرائت بهترین تبلیغ برای جمهوری اسلامی ایران
قاریان ایرانی برای مقابله با خشونت وهابیان ترفندهایی را به کار میگیرند، برای نمونه در گعدههایی (جمعهای دوره همی) که خودشان پس از نمازها برگزار میکردند، حضور مییافتیم، در این گعدهها استاد به تک تک افراد میگفت، تلاوت کنید. ما نیز بدون معرفی خود در بین آنها شرکت میکردیم. استاد گروه، از همه ایراد میگرفت ولی به ایرانیها که میرسید، نمیتوانست غلط بگیرد. پس از اتمام گعدهها، همه از ما میپرسیدند اهل کدام کشور هستید، که این خود بهترین تبلیغات برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود.
اگر بخواهیم به واقعیت موضوع توجه کنیم، این است که قرآن، کتاب مشترک بین تمامی مسلمانان است و حتی تندترین مسلمانان اعم از وهابیها و تکفیریها، نسبت به قرآن نمیتوانند موضع تندی بگیرند، یعنی وقتی در مقابلشان قرآن را قرائت کنیم، خلع سلاح شده و چیزی برای دفاع ندارند؛ این نکتهای است که باید به آن توجه شود.
ماجرای یک استاد وهابی که قصد تخریب وجهه قاری ایرانی را داشت
در یکی از سالها که توفیق تشرف به مکه داشتم، در مسجدالنبی(ص) حادثهای رخ داد که بیان آن خالی از لطف نیست. یک بار من را به صورت برنامهریزی شده در گعدهای قرآنی دعوت کردند و استاد جلسه از «ب» بسمالله شروع به غلطگیری نمود و اینجانب مانند یک شاگرد از او تبعیت کردم. اما پس از تکرار ایرادها و اشکالگیری غیرمعمول و غیر متعارف او و رفتار اطرافیان، متوجه هدف این استاد وهابی شدم که قصد تخریب وجهه قاری ایرانی را دارد و در این جا با سوال فنی و تجویدی و عدم پاسخگویی او فضای جلسه را به نفع قاری جمهوری اسلامی ایران کاملاً تغییر دادم.
در ادامه جلسه استاد گفت قرائت را ادامه بده؛ اما من گفتم که نمیخوانم، ابتدا شما بخوان، سپس من میخوانم. میخواستم با این کار، تیر خلاص را بزنم. شروع به خواندن کرد، اما با قرائت بسیار معمولی، به حمدالله قرائت من با استقبال و تشویق حضار به ویژه ایرانیان حاضر در جلسه روبرو شد.
برخوردها در کلیه کشورها بر اساس اخلاق و محبت است و نه جدل، و این در کشور سعودی در مقابل رفتارهای غیرمتعارف استاد وهابی صورت گرفت.
برای نمونه در سفری به ترکیه در مسجد در حال گفتگو با مترجمی بودم که ناگهان از انتهای مسجد، صدای گریه و شیون بلند شد. مکان نماز خانمها در طبقه بالای مسجد قرار داشت و پایین، فقط مختص آقایان بود. خانمی با حجاب نامناسب به سمت ما آمد و صحبتهایی با من میگفت. متوجه صحبتهای او نشدم. از مترجم کمک خواستم که او گفت: این خانم با شنیدن قرائت شما منقلب شده و اکنون به زبان خودش حال منقلبش را برای شما وصف میکند.
آقای قصریزاده شما مثالهایی از تأثیرات قاریان ایرانی بر جهان اسلام مطرح کردید، به طور کلی قاریان ایرانی چه نقش تبلیغی و فرهنگی میتوانند در خارج از کشور ایفا کنند؟
در یکی از سفرها، سفیر ایران میهمانی افطار برگزار کرد، من و دیگر دیپلماتها در یک سو و روبروی ما تعدادی از علمای آن کشور حضور داشتند و بحث ارتقای سطح امور فرهنگی در میان دو کشور در این جلسه مطرح شد، که محور آن حول قرآن میگشت. این بیانگر تأثیر قرائت قرآن در ایجاد و ارتقای روابط فرهنگی میان کشورها میباشد.
اگر نظام بخواهد تبلیغ کند؛ چه چیزی بهتر از آنکه از قاری قرآن استفاده کند. قاری قرآن بدون نماد تشیع که ایجاد حساسیت کند، پیام حقیقی جمهوری اسلامی ایران را منتقل کرده و به گوش دیگر مسلمانان جهان میرساند.
در تمام مسابقات بین المللی، معدود قراء مصری هستند که رتبه اول را کسب میکنند، در مقابل اکثریت قاریان ایرانی، مالزی، فلیپینی، اندونزیایی و کشورهای جنوب شرق آسیا توانستهاند رتبه اول را کسب کنند.
قاریان مصری که در جهان شهره هستند پس چگونه نمیتوانند در مسابقات مقام کسب کنند؟
بله، در این موضوع که مصریان صاحب سبک هستند، هیچ بحثی نیست. ولی اگر اساتید رده اول را کنار بگذاریم، در ردههای بعدی اکثراً، صاحب سبک نبوده و مقلدند، ولی در عین حال امتیازی نسبت به ایرانیها دارند که در محیط قاریان صاحب سبک مصر، زندگی میکنند، اما در مسابقات سرنوشتساز با ایرانیها نمیتوانند رقابت کنند. دلایل فنی اعم از سختگیری ایرانیها نسبت به تجوید و ترتیل است که موجب میشود، ایرانیها در تلاوت قویتر شده و در صحنههای بینالمللی از امتیاز بالایی برخوردار شوند.
قرائت تواشیح «اسماءالحسنی» در راهپیمایی روز قدس در وین تعجب و بهت همگانی را در برداشت
این امتیاز بالای ایرانیها در قرائت تنها در مسابقات مطرح نیست، بلکه در سفرهایی که به کشورهای مختلف داریم نیز نمود مییابد، برای نمونه در وین، در راهپیمایی روز قدس، برای غیر مسلمانان، اسماء الحسنی را قرائت و تعجب و بهت آنها را مشاهده کردم. خواندن «اسماء الحسنی»، کار گروهی40 نفره است.
در سفر سریلانکا در یکی از مناطق دورافتاده از پایتخت مردم کثیری با عشق و علاقه از گروه قاریان اعزامی استقبال کرده و از ما خواستند شعارهای ایام انقلاب را به زبان فارسی برای آنها قرائت و انها تکرار کنند و این نشان از عمق نفوذ معنوی جمهوری اسلامی و علاقه مردم دیگر کشورها به قران و مردم ایران دارد.
اگر بخواهیم وضعیت دهه 60، 70، 80 و سالهای اخیر را مقایسهای نگاه کنیم، ارزیابی شما از وضعیت قرائت قرآن در جمهوری اسلامی ایران چیست، در چه سطحی بوده و اکنون به کجا رسیده است؟
از دو منظر میتوان به این موضوع نگاه کرد. تخصصی و محتوایی. از منظر تخصصی و فنی رشد چشمگیری داشتیم. جزئیات و مختصات قرائت فنی را روز به روز در کشورمان کسب میکنیم و رشد قابل ملاحظهای داشتهایم، اما به عقیده من، از منظر محتوایی و معنوی آن، متأسفانه اندکی کاسته شده است که این موضوع تابع عوامل مختلف است و این ضعف را نمیتوان مستقیماً قصور را فقط متوجه قاری قرآن کرد.
قاری قرآن، یک عالم دینی نیست، قاری قرآن یک جوان، مانند دیگر جوانان کشور است، از طرف خداوند صدای خوبی به او عطا شده است و با توجه به خانواده مذهبی که داشته، قاری قرآن شده و وارد این مسیر شده است. بنابراین او میتواند، دچار خبط و اشتباه شود، این طبیعی است، کما اینکه این خطا و اشتباه برای تمام سطوح و اقشار اجتماعی متصور است. دید مردم به قاری جوان، باید اینگونه باشد که او معصوم نبوده و امکان خطا برای او وجود دارد و از طرفی نیز قاری باید حدود شرعی را بیشتر از دیگران رعایت کند؛ یعنی هرکس در این زمینه باید وظیفه خود را بداند و رسانه نیز وظیفه دارد که هر دوی این وظایف را تبیین کند که اگر قاری خطایی را مرتکب شد، به جامعه شوک وارد نشده و دراعتقادات تزلزل ایجاد نکند. دقیقاً چنین رابطه با روحانیت و ذاکرین اهل بیت(ع) نیز وجود دارد. نباید قاریان، روحانیان و ذاکران اهل بیت(ع) را معصوم تلقی کرد.
وظیفه این افراد این است که مراحل معنوی را روز به روز بیشتر طی کرده و اطلاعات دینی خود را افزون کنند.وظیفه مردم چیست؟ اینکه این افراد را به عنوان یک قدّیس ببینند؟ خیر؛ چنین چیزی نیست. قّدیس فقط ائمه و معصومان (علیه السلام) هستند، هرکس که به ائمه و قرآن، نزدیکتر باشد، به خدا نزدیکتر است. طبق فرمایش قرآن، «مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا إِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُهُ وَالَّذینَ یَمکُرونَ السَّیِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ وَمَکرُ أُولئِکَ هُوَ یَبورُ کسی که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند و عمل صالح را بالا میبرد و آنها که نقشههای بد میکشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود میشود (و به جایی نمیرسد)!»
وظیفه کسی که لباس قرائت قرآن، لباس روحانیت، لباس ذاکر اهل بیت(ع) را بر تن دارد، بیشتر از دیگران است و باید مراقب اعمال خود باشد. اما مردم هم متوجه باشند که این افراد معصوم نیستند، چرا که عدم توجه به این موضوع، هزینههایی را به جامعه اسلامی تحمیل میکند.
انتقاد از نبود برنامه برای فعالیتهای فرهنکی و قرآنی در سطوح داخلی و بینالملل
پیشنهادتان در رابطه با بهبود روابط فرهنگی بین کشور ایران و کشورهای دیگر توسط قاریان ایرانی چیست؟
معتقدم که فعالیت فرهنگی ـ قرآنی، چندین برابر فعالیت سیاسی و شاید اقتصادی میتواند در کشورهای دیگر موثر باشد، ولی انتقاد من این است که برای آن، برنامه نداریم.
آیا صرفاً برگزاری کنسرت موسیقی؛ آهنگ سنتی یا پاپ، نمایشگاه عکس، کتاب و صنایع دستی نماد فرهنگ ارزشمند و مقدس جمهوری اسلامی ایران است، باید فرهنگ اصیل و قرآنی را که اصول نظام بر آن استوار گشته را تبلیغ کنیم و به نظر حقیر قاری قرآن توانمندترین، مطلوبترین و موفقترین سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران میتواند باشد.
نمایندگان مجلس در تمام کمیسیونها از وزرای پیشنهادی برنامههای قرآنی مطالبه کنند
یکبار کمیسیون فرهنگی مجلس، مرا به عنوان کارشناس دعوت کرد که نظری در رابطه با قرآنی شدن فضای کشور ارائه دهم. گفتم، زمانی که در مجلس از وزیرپیشنهادی دولت برای گرفتن رأی اعتماد، برنامه کاری میخواهید؛ علاوه بر برنامههای تخصصیاش از وی درباره برنامههای قرآنیاش نیز توضیح بخواهید،، آیا تا به حال شده است که از وزیری غیر از آموزش پرورش و ارشاد بپرسید که برنامه قرآنیات چیست؟ از او بپرسید که در برنامه 4 سالی که ارائه دادهای، چه مقدار از فعالیتهایت مبنای قرآنی دارد؟
چه مقدار از قرآن، استدلالها و اندیشمندان دینی، قرآنی و معنوی در این طرح ها استفاده کردهای؟ چه مقدار بین برنامههایت و اصول قرآنی اهل بیت(ع)، هماهنگی و ارتباط وجود دارد؟ آن وزیری که بر این مبنا رأی اعتماد گرفته است، مجبور است با این دید و با این فرهنگ بیاید. بنابراین فضای قرآنی کشور فقط به شبی با قرآن، قاری و حافظ قرآن و سرود و تواشیح قرآنی خلاصه نمیشود.
وزیری که از نظر برنامههای قرآنی و اصول قرآنی رأی اعتماد میگیرد، معاونینی انتخاب میکند که تفکرات و دغدغه دینی داشته باشند، حداقل منفعتی که وجود دارد این است که مسئولی که قرآنی است اگر ببیند که از عهده مسئولیت بر نمیآید و فقط در آن جایگاه مسئولیت قرار گرفته است، حق الناس را رها کرده و اعلام انصراف میکند، ولی وقتی این فرهنگ غالب نباشد و فقط فرهنگ کار، پول، سرمایهگذاری و رفع مشکلات معیشتی مردم به هر سبکی مدنظر باشد، فضا قرآنی نخواهد شد. این موضوعی که رهبر انقلاب مبنی بر سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی مطرح کردند، یعنی فرهنگ. چه کسی باید آن را انجام دهد؟ اگر به نسبت سعی شود تا مسئولینی با دغدغه دینی و قرآنی انتخاب شوند، آن انتظاری که از فرهنگ داریم نتیجه خواهد داد و با تقویت فضای قرآنی درونی کشور، ناخواسته بر فضای بیرونی نیز تأثیر خواهیم گذاشت.
پس از تقویت درون کشوری، میتوان خارج از کشور را نیز سامان داد و این در صورتی میسر خواهد بود که رایزن فرهنگی دغدغه قرآنی ـ اسلامی داشته باشد، و زیر نظر وزارت ارشاد بر مبنای اصول اسلامی، فعالیت کند.
من به عنوان قاری در مراسم جشن پیروزی انقلاب اسلامی ایرانیهای مقیم یکی از کشورها حضور داشتم. یک گروه موسیقی پاپ از طرف جمهوری اسلامی نیز آنجا دعوت داشتند. اگر موسیقی ایرانی و سنتی بود، جای توجیه داشت. موسیقی پاپ که برگرفته از غرب است، معرف چه چیزی از ایران است؟ اینها به سفیر و رایزن جمهوری اسلامی ایران بر میگردد که توسط یک وزیر انتخاب شدهاند، آن وزیر باید از قبل از انتخاب، این دغدغه را داشته باشد.
در سفر به دیگر کشورها تأثیرات بعد از نشستهای قرائت بیشتر از تأثیر هنگام قرائت بود، چراکه پس از قرائت، مردم دور ما جمع میشدند ودر خصوص مباحث مختلف اسلامی و سیعی بحث و گفتوکو میکردیم مثلاً در مورد شفاعت از من سوال شد، مثالی زدم که وقتی برای گرفتن وام مراجعه میکنید، کسی شما را نمیشناسد، اما ضامنی معتبر معرفی میکنید و به اعتبار او وام میگیرید. شفاعت نیز اینگونه است، حضاری که بحث میکردیم از این مثال خوششان آمد. ما گفتیم که اهل بیت(ع) نیز واسط و ضامن معتبر ما نزد خداوند هستند.
همچنین شیوههای ابتکاری قاریان نیز در این زمینه بسیار موثر است، جواد فروغی در حال حاضر قرآن را قرائت کرده و پس از آن ترجمه انگلیسی را نیز بیان میکند. این میتواند الگو شود و برای مسائل سیاسی نیز خط داده شود که یک آیه مورد نظر را ترجمه و تفسیر کرده و مورد بحث قرار دهند. این موارد برنامهریزی قبلی میخواهد. برای نمونه استاد خدام حسینی در دورهای، حدود 20 نفر از قاریانی که به خارج از کشور اعزام می شدند را به کلاسهای آموزش زبان انگلیسی هواپیمایی ایران ایر فرستاد و من نیز در آنجا، چهار دوره را طی کردم، این دورهها برایم مفید و برای تبلیغ موثر بود. بنابراین لازم است که اطلاعات عمومی قاریان قرآن را نیز افزایش داد.
نظر شما در ارتباط با تأکیدات مقام معظم رهبری بر توجه و انس بیشتر قاریان قرآن به قرآن و تأکید بر حفظ ارتباط با قرآن چیست؟
توصیههایی که مقام معظم رهبری مبنی بر حفظ و قرائت تدبر، فهم و عمل به قرآن دارند هنوز محقق نشده است. پرداختن به مسائل دینی و مذهبی مردم و تقویت آنها به صورت عمیق و باطنی، توفیق میخواهد. باطن و عمق آن، همان سبک زندگی است که حضرت آقا میفرمایند؛ یعنی من در زندگی شخصی خود به همراه همسر و فرزندان و همسایگان در اجتماع و محیط کار، بلد باشم که دینم را عمل و در زندگی پیاده کنم. یک سری موارد برای ورود به سبک زندگی اسلامی مانند قرائت، جلسات و ... است، ولی شرط لازم است، شرط کافی نیست. ما میگوییم این همه استعداد و قابلیت وجود دارد، ولی چرا از آنها استفاده نمیشود که به ایدهآل برسیم.
دیدارهای رهبری در ماه رمضان با قاریان، تا چه اندازه به رشد قرآنی کشورمان کمک کرده است؟ اگر خاطرهای از حضور در این دیدارها دارید بیان کنید؟
این جلسات برای قاریان، انگیزه است و کسانی که توفیق قرائت در حضور رهبر انقلاب را پیدا میکنند، برای خود، توفیق مضاعف قائل میشوند که خداوند چنین توفیقی به آنها داده است که میتوانند در محضر حضرت آقا قرائت کنند، ولی این جلسات، بیشتر از وضعیت کنونی، توانایی دارد که تاثیرگذار باشد. یکی از پیشنهاداتی که بسیاری از دوستان بارها گفتهاند و من موافقم آن هستم، این است که قاریان در آن جلسه بتوانند با آقا صحبت کنند و رهنمودهای لازم را از جانب ایشان دریافت کنند، مانند جلسات شعرا و دانشجویان. اینگونه تاثیر بیشتری خواهد گذاشت چرا که موضوعات مستقیما با ایشان در میان گذاشته خواهد شد.این کار، ارتباط معنوی قاریان جوان را بیشتر میکند و پتانسیلی است که مغفول مانده و از آن چندان استفاده نشده است.
بهترین خاطرهای که از قرائت قرآن دارید، چیست؟
سال اولی که به مالزی سفر کردم، با فشار بسیاری که در ایران وجود داشت و کم بودن سن که جوانترین قاری اعزام شده به آن مسابقات بودم، وارد مسابقات شدیم اما به دلیل جنگ خلیج فارس، حذف شده بودیم. اما انگیزه و مقدمهای شد تا سال 70، بتوانم در آن مسابقات رتبه اول را کسب کنم. در جوایزی که در هر دوره به افراد برتر میدهند، صندوقچه نقرهای که در آن قرآن نفیسی قرار دارد به مدت یکسال تحویل نفر اول این مسابقات میشود و در این صندوقچه همچنین لوحی وجود دارد که اسامی تمامی نفرات اول تمامی دورههای ثبت شده است. این موضوع برای من جالب است.
شما خود از قاریانی هستید که به حفظ نیز پرداختهاید، برداشت شما از تأکید رهبری بر تربیت 10 میلیون حافظ قرآن کریم چیست؟ به نظر شما چرا ایشان تأکید دارند که حفظ بر قرائت قرآن برتری دارد؟
به یاری پروردگار، در 40 سالگی موفق به حفظ قرآن کریم شدم. اما برداشت من از تأکید رهبر انقلاب این است که از نظر ظاهری به اندازه لازم قاری قرآن داریم اما حافظ نداریم، لذا موانست و الفت بیشتری در مقوله حفظ قرآن نسبت به قرائت وجود دارد و به نظر اینجانب رهبر معظم انقلاب با عنایت به اولویت فهم و تدبر و عمل به قرآن بر قرائت صرف همگان را به این امر مقدس تشویق و ترغیب مینمایند.
در قرائت، صوت و لحن غالب است و قاری در اکثر زمانها، درگیر این موضوع است که لحن و صدای خود را تصحیح کند و در عین حال سعی دارد، معنا را نیز القا کند، ولی عامل بسیار مهم برای حافظ شدن، این است که معنا را متوجه شوید. عامل دیگر این است که در قرائت قرآن، فقط یک آیه خاص را میخوانید، الزامی ندارد که همه جای قرآن را همیشه بخوانی. مثلاً کمتر دیده میشود که قاریان مصری، سوره «جن» را خوانده باشند اما در حفظ، حافظ باید تا چندین سال همه آیات قرآن را دائماً مرور کند تا در ذهنش تثبیت شود. در نتیجه حافظ قرآن، شاهد مثال و سبک زندگی برای زندگی خود مییابد.
کد خبر 239512
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۷
- ۱ نظر
- چاپ
قاریان ایرانی برای مقابله با خشونت وهابیان ترفندهایی را به کار میگیرند، برای نمونه در گعدههایی (جمعهای دوره همی) که خودشان پس از نمازها برگزار میکردند، حضور مییافتیم، در این گعدهها استاد به تک تک افراد میگفت، تلاوت کنید.